-
سلام
چهارشنبه 27 فروردین 1393 17:16
لبخند بزن! برآمدگی گونه هایت توان آن را دارد که امید رفته را بازگرداند تجربه ثابت کرده است که گاه قوسی کوچک، می تواند معماری بنایی را نجات دهد...
-
داستان کوتاه نصوح
یکشنبه 24 فروردین 1393 17:39
این داستان نصوح، مردی است که در حمام زنانه کار می کرد: نصوح مردى بود شبیه زنها ،صدایش نازک بود صورتش مو نداشت و اندامی زنانه داشت او مردی شهوتران بود با سواستفاده از وضع ظاهرش در حمام زنانه کار مى کرد و کسى از وضع او خبر نداشت او از این راه هم امرارمعاش می کرد هم ارضای شهوت. گرچه چندین بار به حکم وجدان توبه کرده بود...
-
ناقابله
پنجشنبه 21 فروردین 1393 16:23
هدیه به همه دوستان همتــــــــــــــــــــــــون ســـــــــــــــــــــالــــــــــــم بـــــــــــــــــــــــاشــــــــــــــــــید دم همتون گرم
-
جرعه ای عشق
سهشنبه 19 فروردین 1393 18:47
پسری ﮐﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﺗﻨﺖ ﺭﺍ ﻋﺮﯾﺎﻥ ﻧﻤﯿﮑﻨﺪ ﺑﺎﻧﻮ ! ﺑﻠﮑﻪ ﻟﺒﺎﺱ ﻋﺮﻭﺱ ﺑﺮ ﺗﻨﺖ ﻣﯿﮑﻨﺪ ... ﺑﻔﻬﻢ ﻋﺸﻖ ﺍﮔﺮ ﻭﺍﻗﻌﺎ ﻋﺸﻖ ﺑﻮﺩ ﻟﺬﺕ ﺑﻮﺳﻪ ﺑﺮ ﭘﯿﺸﺎﻧﯽ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﻟﺐ ﺩﺍﺩﻥ ﺑﻮﺩ ... ﺍﮔﺮ ﻋﺸﻖ ﻭﺍﻗﻌﺎ ﺑﺎﺷﺪ ﻫﻤﺎﻥ ﺩﺳﺘﺎﻧﺖ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻣﯿﮕﯿﺮﺩ ﺣﺘﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﻟﺤﻈﻪ ﺍﯼ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﺍﺵ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺑﺮﻕ ﭼﺸﻤﺎﻧﺖ ﻣﺴﺖ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﺍﺣﺘﯿﺎﺝ ﺑﻪ ﻫﻢ ﺁﻏﻮﺷﯽ ﻭ ﻫﻤﺨﻮﺍﺑﯽ ﻧﯿﺴﺖ ... ﺍﮔﺮ ﻋﺸﻘﺖ...
-
انشاء: یک لقمه نان حلال
سهشنبه 19 فروردین 1393 12:07
موضوع انشاء: یک لقمه نان حلال نان حلال خیلی خیلی خوب است. من نان حلال را خیلی دوست دارم. ما باید همیشه دنبال نان حلال باشیم. مثل آقا تقی. آقاتقی یک ماستبندی دارد. او همیشه پولِ آبِ مغازه را سر وقت میدهد تا آبی که در شیرها میریزد و ماست میبندد حلال باشد. آقا تقی میگوید: آدم باید یک لقمه نان حلال به زن و بچهاش...
-
امثال تو نیازی به طناب ندارد
چهارشنبه 6 فروردین 1393 12:18
شبی شیطان را در خواب دیدم که بندها و طناب های متعددی در دست داشت. از شیطان پرسیدم: "این بندها برای چیست؟" پاسخ داد: "اینها را به گردن مردم می اندازم و آنها را به سوی خویش می کشم و به دام می افکنم. دیروز، یکی از طناب ها را به گردن شیخ انصاری انداختم و او را از اتاقش تا اواسط کوچه ای که منزل شیخ در آن...
-
به اندازه خودت
سهشنبه 5 فروردین 1393 16:51
مرد فقیرى بود که همسرش کره مى ساخت و او آنرا به یکى از بقالى های شهر مى فروخت . آن زن کره ها را به صورت دایره های یک کیلویى مى ساخت. مرد آنرا به یکى از بقالى های شهر مى فروخت و در مقابل مایحتاج خانه را مى خرید. روزى مرد بقال به اندازه کره ها شک کرد و تصمیم گرفت آنها را وزن کند. هنگامى که آنها را وزن کرد، اندازه هر کره...
-
خنده داره...؟
دوشنبه 26 اسفند 1392 09:35
چقدر خنده داره که یک ساعت خلوت با خدا دیر و طاقت فرساست. ولی 90 دقیقه بازی یک تیم فوتبال مثل باد می گذره! · چقدر خنده داره که صد هزارتومان کمک در راه خدا مبلغ بسیار هنگفتیه اما وقتی که با همون مقدار پول به خرید می ریم کم به چشم میاد! · چقدر خنده داره که یک ساعت عبادت در مسجد طولانی به نظر میاد اما یک ساعت فیلم دیدن به...
-
یک قول مردانه
شنبه 17 اسفند 1392 11:19
در واپسین روزهای سال 1392بیاید همه قولهایی رو که در این سال به خدای خودمان داده ایم رو یکبار مرور کنیم...یادمان بیاید شب قدر امسال چه قدر به درگاهش ناله زدیم که تو ستارالعیوبی تو مهربانی تو بخشنده ای تو توبه پذیری تو همانی که من گناه میکنم و تو شرمنده میشوی مراببخش پس قول میدهم که من بعد بنده خوبی باشم.اگه انشاالله...
-
پایان یک قصه
جمعه 9 اسفند 1392 11:20
بیایید تا دیر نشده تا فرصت هست بعضی چیزها را امتحان کنیم یه وقت دیدی جناب عزرائیل تشریف آوردند و ... همیشه فکرمیکنیم که زرنگیم و کارمون درسته و کار عقب افتاده ای نداریم یا نسبت به کارهای بقیه چندان بنظر نمیاد خود من یه وقتهایی این حس بهم دست میده اما مثه من نباشید که سخت در اشتباهید حالا میگم چرا و چطور... یه روز داخل...
-
چرخ روزگار
چهارشنبه 7 اسفند 1392 17:16
روزگار بازم داری سربسر اوقات تلخم میذاری روزگار بازم داری چوب لای چرخم میذاری روزگار این دفعه رو وا نمیدم یا باید حق و حسابم رو بدی یا به این مفتی بهت راه نمیدم روزگار عبد وعبید و چاکرم الهی قربونت برم روزگار تو رو بجون مرتضی علی قسم زائو به بخت زا نره بازم جشنی بپا کنیم و گوسفند قربونی ما به مجلس عزا نره روزگار ای...
-
از سبد کالا تا چادر زلزله
جمعه 2 اسفند 1392 09:51
الان مدتی است که از مسیر خانه تا محل کار صف های طویل گاهی در ردیف های 15تا20تایی رو مشاهده میکنم .وقتی که این همه مرد و زن که اکثر آنها هم پیر و از کار افتاده می باشند رو می بینم بی اختیار به یاد توضیع تغذیه های ناچیز در میان سیاه پوستان آفریقایی می افتم اما درد بیشتر و غیر تحمل زمانی است که چند نفر رو می بینی بخاطر...
-
بی تـفاوت نباش
پنجشنبه 1 اسفند 1392 16:36
خوشحال می شم نظر بدید... یه دوست دارم اون یه دوست داره. ماشا الله تا دلت بخواهد خوش صحبته و خنده روست. داره بنده خدایی رو نصیحت می کنه اونم ساکت صم و بکم گوش میداد بعد یه 20دقیقه نصیحت بهش گفت:خوب نظرت چیه؟ گرفتی چی میگم؟فهمیدی؟ طرف حرفی نمی زد فقط به چشماش نگاه می کرد...آخر سر از بی حرفیش ناراحت شد.سرش داد زد و گفت:...
-
هیچ کس تنها نیست...
پنجشنبه 1 اسفند 1392 15:58
هیچکس تنها نیست ... پس این همه ناله و عجز وگله وشکایت از تنهایی چیه؟ پس این همه شعار وحدت و همبستگی و...چیه؟ پس اینهمه نذار داداشت /خواهرت/پدرت...تنها بمونه برای چیه؟... بنظر من همه ی ماتنهاییم یا لااقل روزی روزگاری که شاید خیلی هم دور نباشد تنها خواهیم شد . آنوقت هست که معنای تنهای تنها را می فهمیم. این همه بشارت و...
-
نمونه سؤالات امتحانی درس پایه «زندگی» ...!
چهارشنبه 30 بهمن 1392 11:47
زندگی واقعا چیه؟ تو زندگی بدنبال چی هستم؟ چقدر از زندگیم لذت میبرم؟ چقدر از زندگیم استفاده می کنم؟ کجای زندگی وایسادم؟ خدا کجای زندگیمه؟ تو زندگی با کی همسفرم؟میدونم کجا میرم؟دوستامو میشناسم؟ چرا اینقدر تو خودمم؟ دیروزم امروزم گذشتم آخرش چی؟ تو سختیهاش تو خوشیهاش چشمم به کیه؟ ....و...و... زکجا آمده ام آمدنم بهر چه...
-
یک نگاه یگ لبخند
چهارشنبه 30 بهمن 1392 11:26
سلامی از دلی تنها دلی آکنده از غم ها گهی بی بار گهی بی یار گهی از زندگی بیزار گهی گریان گهی خندان گهی رنجیده از یاران سلام ای بهتر از باران نگاه وتبسم مهربانانه از نبی اکرم(ص) سوال فرمودند: یا رسول الله لقمه حلال چند روز وفا دارد؟ فرمود:چهل روز پرسیدند:لقمه حرام چند روز وفا دارد؟ حضرت پاسخی ندادند...! این سؤال رو سه...
-
گریه نکن پدر
سهشنبه 29 بهمن 1392 19:02
گریه نکن پدر همین چند تکه نان حلالی که در دست داری می ارزد بتمام سفره های رنگین حرامی که بعضی ها دارند این روزها نان حلال درآوردن عرضه می خواهد خیلی پرسیده ایم ... یا ازما پرسیده شده... یادر جمع های زیادی این سوال البته با حالیتی معمولا در هم و ناراحت وبا کشیدن آهی... گذشته آنطور بود امروز اینطور... خلاصه هر کسی خاطره...